ایلیاایلیا، تا این لحظه: 10 سال و 13 روز سن داره

تولد یک زندگی

بازگشت بعد از ده ماه دوری

 سلام به همه دوستان قدیمی و کوچولوهای نازنین  که هنوز مارو فراموش نکردن  و گاه گداری میان و این دفترچه خاطرات زندگی ایلیا کوچولو رو که مامان و باباش براش مینویسن ورقی میزنن . مدت طولانی میگذره از پست آخرمون و حالا اومدیم تا دوباره این دفترچه مجازی رو برای کوچولوی نازنینمون بنویسیم و با شما به اشتراک بذاریم ... اما دلنوشته مامان برای پسر کوچولوش که توش علت این سکوت طولانی رو هم توضیح میدم سلام خوشگل مامان و بابا ده ماه میگذره از پست نذاشتن ما  ...ده ماه سخت برای من و بابا ...نمیدونم از کجا شروع کنم. گاهی حرف زده راحت تر از نوشتن میشه و گاهی برعکسه اما حرف من برای تو نه نوشتنی و نه گفتنیه ، توی این مدت خیلی کلنجا...
20 آبان 1395

دومین یلدای ایلیا

صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است وقت گل خوش باد کز وی وقت میخواران خوش است از صبا هر دم مشام جان ما خوش می‌شود آری آری طیب انفاس هواداران خوش است   سلام  به همه دوستاب خوبمون . ایشالا که شب یلدای خوبی رو کنار کوچولوهاتون در محفل گرم و با صفای خانوادگی پشت سر گذاشته باشین. ما هم به اتفاق ایلیای کوچولومون شب قشنگی داشتیم پر از رنگهای قشنگ و مزه های رنگارنگ...  مامان ایلیا از روز قبل شروع به تهیه و تدارک یه جشن کوچیک خانوادگی گرفت و با زحماتش کلی خوراکی خوشمزه و اشتها اور واسه ایلیا و البته باباجون ایلیا مهیا کردن... و  شازده کوچلوی ماهم تو این مدت با پرسه زدن و منگنه شدن به مامان جونش ن...
2 دی 1394

چندین ماه دوری و یک دنیا حرف

سلام  سلام به همه دوستان قدیمی و جدید . کوچولوها و بزرگترها . دخترا و پسرا و خلاصه همه کسائی که این مدت ندیدمشون و اونام مارو ندیدن و یا شاید اومدن و ما نبودیم . از آخرین نوشته وبلاگ مدت زیادی میگذره .نزدیک 6 ماه میشه ...اوووه ..شیش مااااااه. اون موقع ایلیای کوچولوی ما  یکسال و یک ماهش بود و الان 19 ماه و نیمشه و تو این مدت 6 ماه، کلی اتفاقای خوب و بد افتاده که از قلم افتادن و درج نشدن. البته علت این تاخیر رو تو پست قبلی کمی توضیح دادم که تا حد زیادی مربوط میشد  به سایت بلاگفا که مدت طولانی از دسترس خارج شد و یکی از وبلاگهای ایلیا توی اون نوشته میشد و موازی با وبلاگش توی نی نی وبلاگ مطالبشون آپدیت میشد... و همین دو وب...
10 آذر 1394

گیروگرفتاریهای وبلاگی و تاخیر مطالب

سلام متاسفانه بعد مشکلاتی که وبلاگ اصلی ایلیا در بلاگفا پیدا کرده (این سرویس دهنده قدیمی وبلاگی دچار مشکلات سرور و فنی شده و وبلاگهاش چندماهیه یا در دسترس نیست یا امکان ورود به بخش مدیریت نیست) ما هم دچار افول شدید شدیم !! یعنی چون اون وبلاگ با این وبلاگ نی نی سایتی با هم آپ میشن اینه که دستمون مونده تو گردو ، درم نمیاد !  هی خواستیم بیخیال اون وبلاگه بشیم ولی حیفمون اومده چون اونوبیشتر سر میزنن دوستان و فامیل . واسه همین کلی مطلبامون راجع به ایلیا بیات شده  ! اصلن بیخیال بلاگفا . دم همین نی نی سایت گرم که فعلن سرویس دهیش بی نقصه (اگه چشم نخوره ) اما ایلیا کوچولوی ماکه  روز به روز داره بزرگتر میشه و شیطونیاش هم مثل خو...
3 مرداد 1394

مشکل یه دست و دو تا هندوانه!

سلام مدت زیادی از پست قبلی میگذره و ما نتونستیم وبلاگ ایلیا رو با وجود اتفاقات روزمره جالب و قابل نوشتن ، آپ کنیم .یه دلیل مهمش این بوده که  ایلیا یه وبلاگ مشابه هم در یه سایت محترم  وقدیمی  دیگه داره و ما همزمان مطالب دوسایت رو آپ میکنیم و متاسفانه این سایت محترم بخاطر مشکلات سرورهاش یه دوماهی میشه از دسترس کاربراش خارج شده و همه وبلاگهاش پکیدن!! وچون بخش زیادی از دوستان و آشنایان ما اون وبلاگو دنبال میکردن این بود که ما هم منتظر موندیم تا این مشکل حل بشه تا مطالب دو تا وبلاگ همزمان باشه تا همخونی داشته باشن (اصلن یکی از علتهای اینکه از اول دو تا وبلاگ  برای ایلیا درست کردیم همین بود که اگه یکی مشکل دار شد ، نوشته های...
27 خرداد 1394

***تولد یکسالگی***

سلام در پست قبلی گفتم که چرا این یه ماهه بموقع وبلاگهای ایلیا بروز نشدن . بخصوص که تولد ایلیا هم در پیش بود و این واسه ما تا حد زیادی مهم بود که بموقع آپ کنیم مطالب ایلیا رو  اما نشد دیگه . تعدادی از دوستان و آشنایان که وبلاگ ایلیا رو هم دنیال میکنن(حالا هرکدومشو که شد) لطف کردن و تبریک فرستادن که بازم ازشون ممنونیم و براشون سلامتی آرزو میکنیم . اما اصل مطلب  ...بعله دیگه : پسر نازدانه ما یعنی ایلیا یکسالگی رو گذروند و اون دونه نازنینی (بقول خودم کنجد بابا) که نزدیک 21 ماه پیش برای شنیدن خبر ظهورش در دل مامانیش ، این وبلاگ رو ایجاد کرده بودیم حالا تبدیل به نهال نوپای یکساله و ظریف و زیبائی شده که روز به روز هم تنومندتر ...
7 ارديبهشت 1394

سال جدید و گزارش سفر

سلام از آخرین پست وبلاگ ایلیا که مربوط به روزهای آخر سال گذشته میشد مدت زیادی میگذره و ما فرصت نکردیم یا تنبلی کردیم و یا کلن ایلیا نمیذاره !! ... خلاصه نشد دیگه البته ایلیا و مامان جونش یک ماهی رو شهرستان نزد خانواده مادری بودن و اونجا هم وبلاگ آپ نشد  و حالا کلی موضوع هست که میشه در موردش در این یه ماه و خورده ای نوشت که مهمترینش تولد یک سالگی ایلیاس که اونم ازش چند روزه میگذره و ما اونو گذاشتیم تا توی پست جداگانه و بلافاصله بعد این پست ارسالش کنیم .در ضمن لازمه تشکر کنیم از دوستان خوبمون که جویای حال ما و ایلیا شدن و اینکه چرا خبری ازمون نیست و همینطور تبریک گفتن تولد ایلیا رو . از همه سپاسگذاریم . اینی که گفتم ایلیا نمیذاره تا...
7 ارديبهشت 1394

آخرین پست سال 93

سلام خسته نباشی پیرمرد ! نفسهایت دیگر بشماره افتاده . کاری چندانی هم نکردی خدائیش. کمی باران و کمکی برف . زمستان هم زمستانهای قدیم ! برای همین هم هست که شبانه میروی که کمتر روسیاهیت را ببینند .وقتی که همه خوابیم ! عروس بهاری سلام... قدمهای سبزت مبارک و پربرکت .صبح فردا سلامت خواهیم گفت. امسال هم به پایان رسید و تا نزدیک 3 ساعت دیگر سال جدید از راه میرسد و کنتور زندگی ،یک شماره دیگر می اندازد . در حالی این ساعات پایانی سال  را برای نوشتن چند جمله در وبلاگ پسرم اختصاص دادم که ایلیا بهمراه همسرم در شهرستانند و من سال را بدون حضورشان تحویل میکنم ..حس غریبی ست بخصوص که الان تصویر تلویزیونی بابک جهانبخش (خواننده ) در بازدید از یکی...
29 اسفند 1393

رفتن ایلیا به سفر

سلام . امشب واسه بابا شب سختیه ...چون امروز کوچولوی شیطون من بهمراه مادر و خانواده مادری راهی سفر شدن ...سفر به شهر مادری ایلیا. من هم بدلیل نگهداری از مادربزرگ ایلیا(مادرم) نتونستم پسرمو همراهی کنم . کوچولوی بابا قراره آخرین روزای سال رو دور از باباش و در کنار مادر و خانواده مادری بگذرونه ...مطمئنم اونجا بهش  خوش میگذره و همه خانواده مادری منجلمه خاله ها و دائی ها ش اونو دوست دارن و حسابی بهش توجه میکنن... از این بابت واسه پسرم خوشحالم ...ولی دیدن جای خالیش (بخصوص روی اون روروئک کوچیکش با بوقی که براش درست کرده بودم و خوبم صداشو درمیاورد ) و سکوت خونه بدون حضورش برام سخته . مامان بزرگ و پدربزرگش(پدری) هم  از نبودنش دمق و غمیگنن و ...
19 اسفند 1393