سیاه سفید بودن بارداریم
امروز جمعه هشت اذر و هجده هفتگی تو گلم سلام گلم خوبی سونو های اخیر که میگه خدا رو شکر شما خوبی ششم اذر عمو ی بابا فوت کرد خبرش رو ساعت سه صبح دادن مامان گوشی رو برداشت از خواب پریدم وگوشی رو برداشتم صدای جیغ وگریه میومد خیلی ترسیدم اعظم دختر عموی بابا هی صدام میزد وگریه میکرد وبابا رو میخواست با ترس گوشی رو دادم به بابا طفلی خواب بود چنان از خواب پرید وقتی صداش کردم وقتی گوشی رو قطع کرد مونده بود چیکار کنه میخواست تنهایی بره که من نذاشتم وباهم رفتیم منم درد داشتم اما رفتم وقتی اونجا رفتیم حال بابا بد شدو گرفتنش تا به خودش اومد یاد من افتاد خاله پانی کنارم ب...
نویسنده :
باباو مامان ایلیا
11:29