ایلیاایلیا، تا این لحظه: 10 سال و 22 روز سن داره

تولد یک زندگی

پایان آذر و آغاز دی

1392/10/2 21:58
375 بازدید
اشتراک گذاری

در این روزهای سرد آغازین زمستانی ، شازده پسر من تقریبا بیست و یکمین هفته زندگیشو داره داخل رحم گرم مادرش میگذرونه ... بهترین جای دنیا  ، امن ترین جای دنیا ...جائی که انسان وقتی از اون خارج میشه و از زندگی درون رحمی فاصله میگیره و در دنیای بیرون قدم میگذاره و بزرگ شدن رو تجربه میکنه تازه قدر وقیمتش رو میفهمه و همواره هم در حسرت اون خانه گرم و امن باقی میمونه.

از این فلسفه بافی های کم فایده که بگذرم  میخوام نگاهی به چند روز اخیر بندازم  و از دو رویداد این هفته  عکسی و اشاره  ای بیارم و اونهارو به تقویم وبلاگی پسرم  اضافه کنم . یکی شب چله ای که گذشت  و یکی هم  روز اربعین که الان تو ساعات پایانیش هستیم .

هردوی اینها برای من و مامان مهم  بود چون تفاوت مهمی با سالهای قبل برامون داشت و اون هم درک حضور نی نی عزیزمون در کنارمونه ...و همین هر روز رو به روزی متفاوت تر از روزهای مشابهش در سالهای قبل برامون کرده .

 شب چله رو اینبار در حالی گذروندیم که پسرم حضورش رو در داخل وجود مادرش برامون قشنگتر کرده بود . اگه خدا بخواد سال دیگه رسما شب یلدا رو سه تائی جشن میگیریم . امیدوارم واسه همه مردم بخصوص مادر و پدرای جوونیکه منتظر یا در کنار کودکشون هستند ایام پر سعادتی بوده باشه.

 

امروز هم روز اربعین بود . سالهای ساله که خانواده مون در همچین روزی بنا به خواسته و نیت مادرم اقدام به نذری دادن میکنیم . این نذری آش رشته است و مادرم به نیت سلامتی من در دوران بارداریش نذر کرده بوده و هر ساله توی ایام محرم و عزاداری ادا میکنیم . البته چند سالیه که بخاطر کهولت و زمین گیر  شدن مادرم دیگه رونق و گستردگیه سالهای قبل رو نداره . سالهایی که فامیل و همسایه ها یه جورائی همراهیمون می کردند و دور هم جمع میشدیم و  تا یکی دوتا کوچه اطرافمون نذری پخش میکردیم . فضای معنوی و صمیمانه قشنگی بود . .اما چند سال اخیر فقط من و همسرم سعی میکنیم  برای ادای دین مادرم و رضایت خاطرش ،این نذری رو در ابعاد کوچیکتر و دوتائی انجام بدیم و چند تا خونه اطراف و همسایه رو هم بیشتر شامل نمبشه . امسال این نذری دادن  حس جدیدی داشت. بخاطر توصیه پزشک   ،همسرم نمی تونست فعالیت سختی داشته باشه و باید استراحت نسبی میداشت .به همین خاطر مونده بودم که این نذری رو چطوری ادا کنیم که اذیت نشه چون خودش هم علاقه و اصرار داشت که در انجامش حضور داشته باشه و حالا که یک کوچولو رو توی وجود خودش حمل میکرد دوست داشت این حس زیبای معنوی رو با فرزندش تجربه کنه . منم مایل بودم نذرمونو به یک صورتی بتونیم ادا کنیم هرچند کوچیک و مختصر.

خلاصه از یکی دو روز قبل مقدماتشو مهیا کردم و پخت و پزمونو انجام دادیم و امروز به یاری خدا نذرمونو ادا کردیم  وبا حس خوب مادرانش ،همسرم زحمت زیادی کشید و خداروشکر مشکلی هم براش پیش نیومد . اینم دو تا عکس فتوژنیک از کاسه های نذری آش . تا سال دیگه هم خدا بزرگه و با اومدن پسرم اونم تو نذری  مامان بزرگش سهیم میشه .

 

انصافا هن خوشمزه شده بود . دست مامان پسرم درد نکنه !

 

امضا : پدر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)