ایلیاایلیا، تا این لحظه: 10 سال و 22 روز سن داره

تولد یک زندگی

خبر پدر شدن، آغاز ماجرا

1392/8/2 19:17
537 بازدید
اشتراک گذاری

این وبلاگ را برای مرور  وقایع زندگی کودکم از بدو تاسیس! (شنیدن خبر بارداری همسرم) تا زمان افتتاح ( تولدش) و بقیه مراحل رشد و نموش گشودم .یک مرورگر خاطرات که در آن منو همسرم به اتفاق   ،از احساس و حوادث زندگی نوشکفته خودمان تا نورستگی و نوشدگیش  خواهیم نوشت.


شروعش هم مصادف شد با گرفتن خبر باردار بودن همسرم که همین امروز تلفنی دریافت کردم . و من هم به یمن این خبر یکی از کارهایی که نصفه شبی دست به اقدامش شدم همین تشکیل وبلاگ است که اولین چیزی باشد که سند میزنم به نامش یک جا ، تا چه زمان خودش اینجا بتواند بنویسد از خودش. چه خیال شیرینی .....چرا که  نه!
برای همین هم  از جمع بستن افعال خودداری کردم تا هر طور که خواستیم بنویسم و مطمئنم که او بیشتر از من اینجا خواهد نوشت . فعلا که شهرستان نزد والدین محترم هستند و امروز با خبر بارداریش ،من را کلی  مشعوف و مبهوت و ایضا بسی مسرور نمودند .
اینکه مدتی بود چشم انتظار بچه بودیم و به هر حکمتی نمیشد خودش میتواند بیان کننده حس و حال خاص باشد که الان من دارم .
بهرحال بعد سالها دوری از وبلاگ و بلاگ نویسی این خبر که امروز مصادف با دوشنبه چهارم شهریور یکهزاروسیصد ونود ودو  به من نوید پدر شدن داد باعث شد دست به کار شوم تا از این به بعد احساسات این دو واحد انسانی یعنی پدر و مادر بالفعل را با خوانندگان احتمالی وبلاگشان به اشتراک بگذارند.
. از خودم که مطمئن نیستم ولی با برگشت همسرم مطئنن بروز شدن مطالب این دفترچه خاطرات روزانه اینترنتی  ا
برای همسرم در  پیامکی نوشتم نمیدانم چرا ضمن خوشحالی زیاد از این خبر یک حس دوگانه دارم . حسی که نمی دانم این نطفه شکل گرفته که قرار است جنینی شود و بعدتر نوزادی و در ادامه کودکی .... وقتی که فهمید در چه جهان دراندشت و بی سرو تهی  آمده با رضایت به من و مادرش خواهد نگریست یا اینکه بخاطر این قضیه مارا شماتت خواهد کرد که چرا بخاطر تجریه کردن حس پدری و مادری دچار چه مصائبی کردیمش ....مصیبت زندگی کردن!!  چه بدبینانه !..... خب شاید هم آدم خوبی شد و  زندگی را از دریچه سبزش نگاه کرد و جهان برایش تجربه ای جذاب و دوست داشتنی شد وآنوقت با خودش گفت : پدر و مادر از شما متشکرم ....نه اینکه پدر و مادر شما متهمید!!!
دیر وقت است و اندیشیدن به این چیزها تا همینجا کافیست. بروم بخوابم که اندیشمندانی که تازه پدر شده اند همه در خوابند !......
بگمانم فرزندم(کدام فرزند هنوز نطفه کوچکی بیش نیست) بهمراه مادرش ده تا پادشاه را هم در خواب دیده اند   

امضا : پدر 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)