ایلیاایلیا، تا این لحظه: 10 سال و 22 روز سن داره

تولد یک زندگی

و اینچنین ایلیا بهترین کادوی تولد بابا شد!

1393/1/29 23:49
444 بازدید
اشتراک گذاری

در پست قبلی آخرین لحظات حساس و نفس گیری را که بعد از برگشتن از بیمارستان و بستری کردن همسرم  سپری می کردم را به زبانی خودمانی بین خودم و فرزندی که انتظار ورودش را به زندگیمان می کشیدیم نگارش کردم . هیچ باورم نمی شد که همان دقایقی که در حال نوشتن آن مطالب برای وبلاگ بودم ( ساعت  3 بامداد) کوچولوی زندگی ما داشت به دنیا می آمد و شگفتی زندگی من شکل گرفته بود ......بله پسرک من درست در  زمان و روز تولد پدرش  چشم به دنیا گشود و همه را شگفت زده کرد ..... و خدا بهترین کادوی زندگیم را توسط همسرم به من عطا کرد. از او سپاسگذارم.

      ایلیا

نامش را مادرش از قبل انتخاب کرده بود ... پسر ما " ایلیا " شد چرا که  " خدا با اوست "

عروسک من بواقع اندازه یک عروسک کوچک است جوریکه همه مان ترس داشتیم در آغوشش بگیریم . فندق بابا با وزن 2.350 به طور طبیعی و غیر منتظره  بدنیا آمد در حالیکه سونوی آخرش وزنش را 2.750 نشان میداد . همه اش برای من و همسرم و خانواده مان  فوق العاده بود . خانواده همسرم که دائی من هم محسوب می شوند با عجله از شهرستان راهی شده بودند که همزمان با رسیدنشان به ترمینال من خبر تولد نوه شان را تلفنی دادم تا از نگرانی ای که از شب قبلش پیدا کرده بودند خلاص شوند.

      ایلیا 2

وزن کم ایلیا هنگام تولدش ما را نگران کرده بود که البته این موضوع مشکل ساز هم شد .روز دوم متوجه زردی صورت و اندامش شدیم و با پیگیری متوجه شدیم هرچند درصد زردی بالا نیست ولی به دلیل وزن کم نوزاد نیاز به بستری دارد . دو روز گذشته را در گیرو دار بیمارستان و منزل گذراندیم و مامان ایلیا با شرایط بسیار سختی که بعد از زایمان داشت و دارد ، در بیمارستان همراه ایلیاست و شب گذشته هم از فرط خستگی وضعف کارش به اورژانس کشید ولی همچنان فداکارانه و با از خودگذشتگی زیاد که مختص مادران است از فرزندش در بیمارستان مراقبت می کند با اینکه بخش مربوطه شرایط مناسبی برای مادران نوزادان فراهم نکرده و آنها در شرایط سختی از نورادانشان در دستگاههای فتوتراپی نگهداری میکنند.

امروز پنجمین برگ از زندگی ایلیا ورق خورده و من امشب در حالی این مطالب را می نویسم که باز هم همسر و پسر نورسیده من در کنارم نیستند و  من نگران هردویشان هستم . امیدوارم بزودی میزان زردی ایلیای بابا کم  شده و  پسرک قوی من این مرحله حساس اول زندگیش را  که نوزادان زیادی درگیرش می شوند را به سلامت پشت سر بگذراند .

دو تا عکس فعلی از اولین روز تولدش گرفته شده .

تا بعد

امضا : پدر

 

پسندها (2)

نظرات (1)

فهیمه
30 فروردین 93 0:25
خدا حفظش کنه انشاالله قدمش مبارک
باباو مامان ایلیا
پاسخ
مرسی گلم