ایلیاایلیا، تا این لحظه: 10 سال و 22 روز سن داره

تولد یک زندگی

چندین ماه دوری و یک دنیا حرف

1394/9/10 22:01
704 بازدید
اشتراک گذاری

سلام 

سلام به همه دوستان قدیمی و جدید . کوچولوها و بزرگترها . دخترا و پسرا و خلاصه همه کسائی که این مدت ندیدمشون و اونام مارو ندیدن و یا شاید اومدن و ما نبودیم .

از آخرین نوشته وبلاگ مدت زیادی میگذره .نزدیک 6 ماه میشه ...اوووه ..شیش مااااااه. اون موقع ایلیای کوچولوی ما  یکسال و یک ماهش بود و الان 19 ماه و نیمشه و تو این مدت 6 ماه، کلی اتفاقای خوب و بد افتاده که از قلم افتادن و درج نشدن.

البته علت این تاخیر رو تو پست قبلی کمی توضیح دادم که تا حد زیادی مربوط میشد  به سایت بلاگفا که مدت طولانی از دسترس خارج شد و یکی از وبلاگهای ایلیا توی اون نوشته میشد و موازی با وبلاگش توی نی نی وبلاگ مطالبشون آپدیت میشد... و همین دو وبلاگه بودن که اول کار برای خاطرجمعی و به اصطلاح  محکم کاری ایجاد شده بود اینجوری مارو آچمز کرد !!  و وقتی هم که مدت زیادی نتونی مطلب بنویسی و بفرستی ،به مرور تنبل میشی و اینجوری میشه که شد...بگذریم .

ایلیا تو این مدت6 ماه مثل همه بچه های دیگه تو این سن و سال تغییرات کمی و کیفی نسبتن زیادی کرده البته  طبیعیه که این روند رشد تو سال دوم رشد کمتر از سال اول باشه . و ایلیا هم تو سال دوم رشدشه ... و همون کارهایی رو که 6 ماه پیش میتونست انجام بده  حالا با کیفیت بهتری انجام میده ... مثلن جمله سازیهای کوتاه میکنه و   دامنه حرکاتش وسیعتر شده و قد و وزن هم که دیگه رشد میکنه خب.

مهمترین اتفاق توی این مدت  که البته تلخ و عذاب آور بود بیماری سختی بود که توی مسافرت تابستونی و مدتی که پیش خانواده پدربزرگ مادریش بود مبتلاش کرد ... یه سرماخوردگی ساده که از همینجا شروع شده بود  توی مسافرت تبدیل به اسهال و استفراغ شدید و بعد بستری توی بیمارستان شد و بعد از خوب شدنش توی همون بیمارستان انگاری به یه بیماری پوستی  به اسم HFM(بیماری جوش های دست و پا و دهان) مبتلا کرد که مدت یک ماه و نیم  (نزدیک دو ماه )عوارضش، پسر کوچولوی مارو درگیر خودش کرد و اونو ضعیف و لاغر کرد و مارو حسابی  بهمریخته .. (میتونین اطلاعات این بیماری رو اینجا ببینین )با این وجود چون کوچولوی ما در برابر درد قوی و پرطاقته با وجود آزاریکه کشید با مراقبتهای ما بخصوص مامانیش تونست این دوره سخت رو بگذرونه و به روزای شاد و پر جنب و جوشش برگرده .

با یه سری عکس سعی میکنم این مدت چند ماه رو یه مرور سریع بکنم.  از تابستون امسال و  گشت وگذارهای تابستونی به جاهای مختلف تا سفر شهرستان و دوره مریضیش ... بهرحال این وبلاگ یه جور دفترچه خاطرات زندگیه ایلیا از بدو حیاتش بوده و  دلم نیومد این مدت رو داخلش نداشته باشه هرچند کوتاه و گذرا. توی این روزای سذ پاییزی که بوی زمستون رو میده ، دیدن عکسا و فضای تابستونی شاید جالب باشه.

بعضیاش خوشایند و خاطره انگیزه برامون  و بعضیاشم  یادآور  تلخی و ناراحتیه مثل همون عکسای مریضیش . ولی نمیشه فاکتورش گرفت و تلخی و شیرینی بخشی از زندگی هر فردیه . امیدوارم کوچولوهای نازنین همیشه تندرست و سلامت باشن و بابا مامانای مهربون حسابی مواظب گلهای زندگیشون باشن  .

واما مرور سریع خاطرات تابستانی امسال ایلیا در چند فریم:

 

آب بازی در آب خنک شاه رود .طالقان

دریاچه سد طالقان در حال ور رفتن با وسائل ماهیگیری

شن بازی کنار دریاچه

گردو چینی .طالقان

سد قدیمی روستای فشند .ساوجبلاغ

برداشت محصول .گندم زارهای کبودراهنگ

آرامگاه شیخ الرئیس بوعلی سینا.همدان

قایم باشک بازی داخل مقبره بابا طاهر. همدان

شیر سنگی . همدان

شن بازی کنار ساحل.رامسر مازندران

جنگلهای دوهزار.تنکابن

 

اتراق کنار رودخانه سه هزار .تنکابن

حیاط منزل مادری .شروع دوره بیماری

بستری شدن در بیمارستان

 

عوارض بیماری HFM(بیماری جوش های دست و پا و دهان)

بعد از بیماری .منزل خاله

بعد از بازی دربی فوتبال . بدون شرح!! (با کمک باباش البته!)

یک ماه قبل .آتلیه دوستان

تا پست بعدی  مواظب بچه هاتون باشید آرام

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)