ورود به ماه شش و آغاز سوپ خوردن
سلا م عزیز مامان وبابا
الان که شما نق نق میکنی و بغل بابایی تازه از خواب بیدار شدی ودرست نخوابیدی مامانم که هیچی ! مگه مامانا هم میخوابن؟!!
پریروز بردمت مرکز بهداشت برای بینایی سنجی خدا رو شکر چشمای نازت خوب بود و رفت تا سال دیگه .نشد تو شلوغی مامانا ازت یه عکس بگیرم
ماشااله بس که میخندی همه دوست دارن وهی قربون صدقت میرن کافیه یکی نگاه کنه بلافاصله بهش میخندی الانم نشوندمت تو روروئک کوچبکت که تازگی میتونی خودتو توش نگه داری .بازم داری بهم میخندی الاهی
فدات شه مامان
حالا که شما داری روز به روز تغییر میکنی و بزرگتر میشی مامانم چیزای تازه تر برای شما درست میکنه تا نوش جون کنی . همش که نمیشه شیر بخوری باید یواش یواش چیزای خوشمزه دیگه هم بخوری دیگه . البته حریره که مدتیه بهت میدم که تو پستای قبلی نوشتم حالا هم از دیروز واسه گلم سوپ درست میکنم و شمام با اشتیاق نوش جون میکنی. از همین حالا معلوم میشه شما غیر خوش خنده بودن خوش غذا هم هستی ...خب خدا رو صد هزار بار شکر
سوپی که برات درست کردم موادش ایناس: برنج وهویج وسیب زمینی ، خیلی هم دوست داری و ایشالا به مرور چیزای خوش مزه و مقوی دیگه هم بهش اضافه میکنم
وقتی هم دیر بهت میدم زود دستت رو میبری تو دهنت ویا موقع دادن سوپ دستم رو سفت میگیری ولش نمیکنی هههخخخ
اینم شما بعد خوردن یه پرس سوپ فرد اعلا با لب و لوچه سوپی
راستی تازه گیا دستات رو هم میاری بالا برای گرفتن اجسام مورد توجهت یا خودت رو میکشی سمتشون
دبگه داری بهونه میگیری و نمیزاری بیشتر بنویسم، میرم بخوابونمت بوسسسس
امضا :
مامان با همکاری بابا