ایلیاایلیا، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

تولد یک زندگی

دیدار دوجانبه ایلیا و آرتین!

1393/7/20 16:46
140 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

ما (یعنی من ) یه دختر عمو داریم(یعنی دارم ) که اونم یه پسر داره که  حدود یک ماهی از ایلیای ما (یعنی ما !) کوچیکتره . (خب که چی؟ میگم)

تا دیروز مجالی پیش نیومده بود که اونا نینی مارو ببینن و ما نینی اونا رو. دیروز فرصتی دست داد تا به اتفاق ایلیا و مامانش یه سری بزنیم به خونه اونا تا این دوتا نینی فامیل ، همدیگر رو رویت کنن  .

البته دختر عموی ما (یعنی من ) ازون تیپ ماماناس که یه خورده نسبت به کوچولوش زیادی حساسه ... حسساسس ها !! کچل به طوریکه گاهن اعتراض خانواده رو هم بخاطر این کاراش در میاره .  مادر و خواهرش  تعریف میکردن که برای دست زدن به آرتین (راستی اسم پسرش آرتینه ) باید دستامونو با آب و صابون بشوریم و  کلاه سفید سرمون کنیم (پاستوریزه و  استریلیزه). تماس بیشتر از 2 دقیقه ممنوعه ! بوس که اصلا حرفش رو نزن مگه قبلش باکتریای بزاق دهانتون رو داده باشین آزمایشگاه و جوابشو تقدیم مامانش کنین که هیچگونه آلودگی میکروبی در دهان و لب شما نیست تا اون موقع مجاز باشین یه دونه بوس اونم گذری از آرتین داشته باشن قوی یغل که نمیشه کردش . اگرم یه وقت خدای نکرده به سرت بزنه که بخوای با بچه بازی کنی و کمی بخوای پیچ و تابش بدی  و نقش چرخ و فلک رو براش داشته باشی  ،  سه سوته با آژیر خطر  مامانش (همون جیغ ینفشش) مواجه میشی   که "آی بچه مو کشتی الان آب  مخش جابجا میشه یا میریزه بیرون !!"سبز

خلاصه که هرچی این ایلیای ما عین متکا بغل این و اونه و حتا تو کوچه و خیابون هم غریبه هایی که ابراز علاقه میکنن یه دور  مجانی باهش میزنن، پسر دختر عموی بنده قابل دسترس نمیباشد !

   دختر عموی ما ، در مورد کوچولوش جوری با فامیل تا کرده بود که هرکدوم که بچه ما رو بار اول میدیدن همچین با احتیاط نزدیک ایلیا میشدن که فکر میکردی با "ای تی" مواجه شدن (موجود فضائی در فیلمی به همین نام از کارگردان شهیر امریکائی ،جناب اسپیلبرگ که حتما دیدین دیگه )  و بعد  با کمی ترس و لرز نگاهی به من و مامانش مینداختن که ببینن چشم غره ای یا دندون گزیدنی ،چیزی نشون مبدیم یا نه ... و وقتی راحتی ما رو در برخورد و معاشرت با بچه میدیدن  با خیال راحت بغلش مبکردن و ماچش میکردن و ابراز احساسات بخرج میدادن!بغل

البته الان دیگه گویا حساسیت مامان آرتین خیلی کمتر شده  بود و بیشتر اجازه ور رفتن اهالی خونه و دائی و خاله هاش و دیگران رو با پسرش میداد . برای همین ما هم فرصتی به آرتین اونا دادیم تا با ایلیای ما آشنا بشه راضی

در دیداری که این دو شخصیت جدیدا معروف فامیل با هم داشتن اتفاقات جالب و با مزه ای میافتاد هرچند این دوتا اصلا به هم محل ندادن و فقط این خانوما  و دختر خانومای مجلس بودن که قربون صدقه کارای این و اون میشدن و بازار ماچ و بغل گرم گرم بود .

تو این عکس ایلیا و آرتین رو کنار هم خوابوندن و با موبایلهاشون عکس و فیلم از این دوتا کوچولوی فامیل گرفتن که یکی دوتاش هم گیر ما اومد که البته چندان گویا نیست ولی برای نخستین دیدار بدک نیست (طزف خبرنگار نبوده که بدونه چجوری از این دوتا چهره ،عکس جالب انگیز بندازه خب)

تو این عکس ایلیا راسته و آرتین چپ.  طفلی پسرک من  چون تو اون جمع مهمون بود از اون همه خانوم موبایل به دست دچار نگرانی شده بود که تو چهرش معلومه  ولی ازون طرف آرتین که تو منطقه استحفاظی خودش بود! و از قبل آمدگی این صحنه هارو داشت با ولع لب و لوچه خودش رو لیس میزنه و تو دوربین جماعت بیتاب خیره شده ! البته همونجوریکه تو عکس مشاهده میکنین انگار نه انگار که ایلیا یه یه ماهی بزرگتر از آرتینه... ولی بگما پیش پسر من کم میاره و عقب نشینی میکنه چشمک

خدا هردو شونو  سالم و سلامت بداره و از گزند بلایا محفوظ . برای بقیه بچه های سرزمینمون و ابناء بشریت هم همین آرزو رو دارم .

تا بعد

امضا: باباش

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامانِ بهار
20 مهر 93 17:18
خدا حفظشون کنه . عیدتون مبارکککککککک
باباو مامان ایلیا
پاسخ
سلام ممنون خدا کوچولوی شما زو هم حفظ کنه عید شمام مبارک ممنون که به من سر زدین