یه شیطون بهم ریز!
سلام عزیز مامان و بابا خیلی وقته برات مطلبی نذاشتم آخه شما خیلی وقتم رو پر کردی و شب هم تا تو میخوابی میتونم به بقیه کارام برسم ، از شیطونیات اگه بخوام بگم که اصلا اینجا نمیشه گنجوندش خخخخ اما نه یه کوچولو میگم دونی چقدر جوجه شیطونی بودی بله اول از همه همیشه دنبالمی و تو اشپز خونه دیگه بدتر، در کابینتا رو باز میکنی میگم" ایلیا دست نه" بهم نگاه میکنی میگی نه اما به کارت ادامه میدی اما اگه اخمم رو ببینی عقب گرد میکنی و دنده عقب میری با روروئکت ، برای همین منم تمام کابینتا رو با کش یا پارچه میبندم تا خودم راحت باشم اگه نبودم استرس خراب کاری تو رو نداشته باشم اما اجاق گاز شده طبل شما و آینه ات،...
نویسنده :
باباو مامان ایلیا
15:57